Thursday, March 9, 2017

March 2017
Updated May 2017
خُدا را چه کسی ودرچه زمانی آفرید؟

پاسُخِ به این پُرسِش بسیار دُشواراست ولی با بررسیهای اَسنادِ دانشیِ«عِلمیِ» دردست، به یقین میتوان گُفت که آفرینِشِ خُدا توستِ نیاکانِ ما در حدودِ حدِ اَقل پنج تا ده هِزارسال و شاید هم بیشتر ازپیش از میلاد مسیح انجام یافته۰در آن زمان به یقین میتوان گُفت که مَغزِ نیاکانمان یکی دو گِرَم کوچِکترازمَغزِ اِنسانهای اِمروزی بوده۰


 باستان شناسان تا پیش ازاِختراعِ خَت «خط» تنها ازراهِ بررسیِ فوسیل میتوانِستند چگونگیِ زندگیِ گُزشتگان را بَررسی و نتیجه گیری کُنند۰ولی شوربَختانه، فُسیل نمیتواند نِشان دِهد که در مَغزِانسانهای دَه، بیست، ویا پَجاه هزارسالِ پیش چه میگُزشته


اِختراعِ خَت
شِناختِ فَرهنگِ گُزشتگان پَس از اِختراعِ خَت اِمکان پزیر گردید۰اِختراع خَت درسالهای میانِ سه تا چهارهزارسال پیش ازمیلاد درکِشوَرِ«سومِر»، واقع درمیان دورود «بین النهرین» انجام یافته۰
تا سالِ۱۸۸۹میلادی، چیزی به جُزنام ازسومِریها بجای نمانده بود۰درآن سال کارکُنانِ فرانسوی که به دَستورِ دولتِ عُثمانی درهالِ «حالِ» ساختنِ خَت تِلِگراف بودند،درزمانِ کنده کاری ، دریک نُقته «نُقطه» یکباره زمین باز شد و کارگران چندین مِتردرشِنزارفرورفتند و خودرا دریک سالُنِ زیرزمینی یافتند۰خوشبختانه کسی کُشته نَشد ولی از آن پس پژوهِشِ دانشمندانِ جهان پیشرفته ی آنروزآغاز گردید۰
چِکیده اینکه پَس ازکنده کاریهای بِسیار،دهها شهرِسومری درزیرشِنزارها پیداشدند۰
درآن شهرها نِوِشته هائی درروی سَدهاهزارلوهه های گِلی پیداشُد وپَس ازسالها پژوهِش، دانِشمندان توانستند کِلیدِ ختِ سومِری را بِشکافند وبا خواندنِ آن لوهه ها به فَرهنگ وباورهای سومِری ها پی ببرند۰
پَس از آشنائی به باورهای سومِری ها به خُدایان، به خوبی میتوان دریافت که اِختراعِ خُدا هزارن سال پیش ازآنزمان انجام یافته بود۰
سیستِمِ خُدایانِ سومِری ها به اندازه ئی گُستَرده، کامِل، و مُدِرن بوده که نمیتوانسته درمدتِ کوتاهی مانندِ ده، سَد، و یا هاتا هزارسال فُرم گرِفته باشد۰سیستِم سازمانیِ آن را میتوان با سیستمِ سازمانیِ کُمپانی های بُزرگِ اِمروزی برابر دانِست۰مانندِ داشتنِ چند رَده های مُدیریت که درزیر چِکیدهِ آنرا خواهیددید۰
سیستِمِ خُدایانِ سومِر؛
سومِری ها دارای چهارخُدابودند که نیروی سازندگی«خَلاقه» داشتند ودرردهِ اولِ مُدیریت قرارداشتند۰
ـ«اِن» خُدای پدر که سه فرزند داشت و رئیسِ هیئتِ رده اول بود۰
ـ«اِنلیل»،پِسرِبُزرگِ اِن، خدای آسمانها وعضوِدومِ هیئت مُدیره۰
ـ«اِنکی»،پِسرِدیگرِ اِن، خُدای آبهای ژَرف وعضوِ هیئتِ مُدیره۰
ـ«ننه خُرساک»،دُختَرِ اِن ، خُدای زمین وهَستی(طبیعت) و عضوِ هیئتِ مُدیره۰
دَررده های دوم، سوم،ووو خدایانِ دیگری بودند که وظائف، ومسئولیتهایشان اَزپیش تعین شده بود
دَرپائین ترین رَده خُدایانِ کارگربودند۰همه ی این خُدایان، هاتا کارگران، عُمرِجاودانه داشتند وازنَزرِ«نظرِ» قانون برابر بودند
برای نمونه وَقتیکه «اِنلیل»،یکی ازخدایانِ رَدهِ اول به دُختَرِخُدای رَدهِ پائین تری تجاوزکَرده بود، دادگاهِ خدایان، نه تنها اورا به زندان انداخت بَلکه حُکم کرد پس از پایانِ زندانی با آن دُختر اِزدواج کُند و حُکمِ دادگاه اِجرا گردید۰
اعضای دادگاه را خُدایانِ رَدهِ دوم وسوم تشکیل میدادند وردهِ اول هیچ نَقشی درآن نداشتند۰
درآن دوران هنوزانسان «خَلق» نشده بوده تا اینکه روزی خدایانِ کارگردرروی زمین،که زیرِفَرمانِ ننه خُرساک انجامِ وزیفه«وظیفه»مینمودند، نماینده ئی نَزدِ ننه خُرساک فرستادند وگِله کردند که کارِما بِسیاردُشواروتاقت فَرسا ست ونیاز به کمک داریم
ننه خُرساک نَزدِ پدررفت وچاره خواست۰اِن فرمان داد که اِنلیل نَزدِ اوآید وازاِنلیل خواست که تَرهی«ط‌رحی» دراین باره بریزد۰اِنلیل نیز مِقداری خاکِ رُس خمیر کرده و اَز آن شِش موجود ساخت ونَزدِ پدر بَرد۰ننه خُرساک گفت که شِش موجود کافی نیست، ماهِزارهاهزار خدایانِ کارگرداریم۰
سِپس اِن به ننه خُرساک دستورداد که دُنبالهِ طَرحِ برادررا بگیرد۰
ننه خُرساک دوتا از شِش موجودرا برداشت و به آنها آلَتِ تناسولی داد تا بتوانند تولیدِ نَسل کُنند ولی هَرچه تلاش کرد نتوانِست به آنها جان بدهد واز برادرِ خود اِنلیل کُمک خواست۰ولی اِنلیل هم نتوانِست کاری اَنجام دِهد وناچارآنها آن دوموجودرابرداشته ونَزدِ پدررفتند۰
اِن دَستورداد که آن دو موجود را برروی زمین بگُزارند وسِپس نَفَسِ خود
را درآندو دمید وبه آنها جان داد۰
این داستان بیش ازهزارسال پیش اززاده شُدنِ اِبراهیم ساخته شُده بود۰ همانگونه که میبینیم، اِبراهیم تِئوری «خِلقتِ» خودرا از این داستانِ سومِری گِرِفته است۰
بنا به پژوهِشِ سومرشناسانی چون «سَموئل کِریمر»، استاد دانِشگاهِ پِنسیلوانیا در میانهِ سدهِ بیستم، اِبراهیم درحدودِ سال ۱۷۰۰پیش از میلآد درشهرِ «اُر»، پایتختِ مزهبی سومِرمیزیسته وبا سیستم خدایانِ سومروتِئوریِ خِلقتِ آنها آشنا بوده و تئوریِ خِلقت او کُپی بَرداری ازسومری ها میباشد۰
افزون بَرکُپی کردنِ تِئوریِ «خِلقت»، مانندِ ساختنِ اِنسان با گِلِ رُس، ودمیدنِ نَفَسِ خود دراِنسان، وغیره، چیزهای دیگری مانند داستانِ «کَشتیِ نوح» نیزازسومِریها گِرفته شده با تفاوُتِ اینکه درداستان سومر، پَرَندهِ خَبر آورکبوتر بوده ولی در تورات از کلاغ نام بُرده شُده است فَرقِ دیگر؛مُدت زَمانِ توفان «طوفان» دَرداستانِ سومِرهفت شَب وهَفت روزاست ولی درتورات چهل شب و چهل روز۰
نامِ مَلِوانِ سومری «زیئوسودِرا» و نامِ مَلِوانِ تورات «نوح» نام بُرده شُده
۰۰
دَراینجا سه مطلب قابِلِ توجه است؛ نخست اینکه سیستمِ خُدایان سومِری یک سیتمِ دُمِکراتیک بوده ودوم اینکه هاتا خدایانِ آفریننده نیزنیروی مُطلق نداشتند وسوم اینکه دلیلِ آفَرینِشِ اِنسان خِدمَتِ به خُدایان بوده۰ آنها نه تنها ناچاربودند که برای آفریدنِ اِنسان با هم همکاری کُنند، بلکه چندین بار اِشتباه نیزکرده بودند همچنین زمانی که «اِن»یا اَن اِنسان را آفَرید ازاین آفَرینِشِ خود خُشنود نَبود وچِنین گُفت؛ شوربَختانه نَتوانِستم به این موجودعُمرِ جاوِدانه بِدهم وپَس از مَرگ نیز در«دُنیای زیرین»سَرگَردان خواهد ماند۰۰
ولی اِبراهیم که ازاُلگوی سومِری ها اِستفاده نموده بود، دو تغیرِمُهم در«یهوه» ایجاد نمود۰نخست اینکه اورا خدائی دیکتاتوروخَشمگین آفرید و دوم اینکه اورا «قادِرِ مُطلق» نام نهاد۰
درسیستمِ سومری کمبودِ خدا وجودنداشته؛ هررودی،هردرختی،هرکوهی وجنگلی خُدای جُداگانه و منحصر به خود را داشتند هاتا«حتی» اَبزارِ کِشاورزی مانندِ؛هوکا،بیل،داز،ووو هَریک خُدای خودراداشتند۰وهر اِنسانی نیزخُدای مُنحصرِ به خود را داشته ودرگُفتگوی روزانه، وقتی چیزی به فِکرش میرسیده، میگُفت خدای من چنین گُفت و مُهمتر از آن اینکه خدای او دوستِ او بوده نه فرمانروای خَشمگین وانتقام جو. بِدیدهِ آنان فِکرازدِل سَرچِشمه میگرَفته ،رُلِ مَغز هنوز کشف نَشُده بوده۰هنوزما میگوئیم؛ دِلَم میخواد فلان کُنَم۰
این چِکیده ئی بود دربارهِ فًرهنگِ سومِری ها که فَرهنگِ بیشترِ مَردُمِ جهانِ اِمروزازآنجا َسرچِشمه گِرِفته۰ برای آشنائیِ بیشتر بِنگرید به کِتابِ «سومری ها» نوشتهِ سَموئل، نوها،کِریمر۰
تَرجُمهِ پارسیِ آن، بنامِ «الواحِ سومِری» ترجمهِ داوُود رسائی را میتوان پیدا کرد


فَرهنگِ سومِریها؛
گواینکه سومِریها دارای ملیونها خُدا بوده اند ولی دردَهها هزارلوهه های بِدست آمده نود درسدِ نوشتارها دربارهِ کارها وقوانینِ روزمَرهِ غیرِمزهبی میباشد۰
این نِشان میدهد که درفَرهنگِ سومری مزهب رُلِ بُزُرگی نداشته است۰
 باستان شناسان معتقِدند سومریها چادُر نِشینانی بودند که یا درکرانهِ خلیجِ پارس میزیستند ویا دردامنهِ کوه های زاگرُس۰آنان درحدود چهارهزار سال پیش از میلاد به «میان دورود» یورِش آورده و شهروندانِ پیشرفتهِ آنجارا که آمیخته ئی از ایرانی و سامی تبار بوده اند شکست داده وبرروی تمدُنِ آنها تمدنِ پیشرفته تری را بُنیان گُزاردند۰
ازتَندیس های ساخته شُده از؛ زَر،سیم،و بُرونزاینگونه پیداست که سومِری ها از نِژادِ هِند واُروپائی بوده اند با موی سَرِ مِشکی۰ آنها خودرا سیاه سَران مینامیدند

تا میانه های سَدهِ بیستُم، مَردُمِ جهان میپِنداشتند که بابِلی ها پایه گُزارِ قانون درجهان بوده اند و پادشاهِ بابِل همورابی را مُخترعِ قانون نام میبُردند۰
ولی پَس ازتَرجمهِ بِسیاری ازاَلواحِ سومِری، روشن شُد که هزارهاسال پیش از همورابی سومِریها دارای قوانینِ بسیارگُسترده درزمینه های جُنه، جِنائی، مَدَنی، ومُعاملاتِ بازرگانی بوده اند۰
بَرخی ازقوانینِ سومِریها ی ۳۵۰۰ سال پیش ازمیلاد بَرتری داشته است نِسبت به قوانینِ پیشرَفته ترین کِشورهای اِمروزی جهان۰
آنها سَخت مُواظبِ شهروندانِ ناتوانِ خود بوده اند۰برای نمونه اگر فروشنده ئی، دربازار سَرِ خریداری را کُلاه میگُزاشت وآن خریدار به دادگاه شِکایت کرده وثابِت مینمود که فروشنده تغلُب کرده، دادگاه دستورمیداده که فروشنده، علاوه بَر جُبرانِ خِسارت، مثلان یک «شِکِل» جَریمه به خریدار بدهد۰وحال اگر خریداریک زَنِ بیوه بوده باشد، جَریمه دو شِکِل و چنانچه آن زن دارای بچهِ یتیم نیزبوده باشد،جریمه سه برابرمیگردید۰
سومِریها دارای دودادگاه بودند۰
۱ـ دادگاهِ محلی«پائین» که ازاهالی شهربودند وبوسیلهِ مَردُمِ شهر اِنتخاب میشُدند و به شکایاتِ جُزئی رسیدگی میکردند۰
۲ـ دادگاهِ «عالی» ،که از میانِ پیرمردان وفرهیختگان بوسیله مردُم انتخاب میشُدند وبه کارهای رَدهِ بالاتررسیدگی میکردند۰۰

بَرده داری دَرسومِرآزاد بود ولی قانون حقوقِ آنان را محفوظ نگاه میداشت۰
برای نمونه؛نیازمندان میتوانستند فَرزندویافرزندانِ خودرا به ثِروتمندان، که نیاز به کارگرداشتند،بفروشند وپس ازچَندی که پول بدست آوردند بچه را برابرِ قانون بازخرید کُنند

کوچ کردنِ سومِریها به خاوَر:
امپراتوریِ سومِردرحدودِ ۳۵۰۰سال پیش ازمیلاد بنیان گِرِفت وچندین هِزارسال تنها اَبَرقُدرَتِ جهانِ آن روزها بوده است۰آنها درکرانه های رودِ فرات میزیستند۰درکرانهِ های رودِ دَجله چادُرنِشینانِ سامی نِژاد زندگی میکردند که روزانه برای پیدا کردنِ کاربه شهرهای سومرمیرفتند۰این کارگران شهروندانِ درجهِ دوم بشُمار میآمدند وحق آموختنِ نوشتن وخواندن را نداشتند۰
 دَرآغاز،همسایگانِ سومرهمگی چادُرنِشین بودند ولی رَفته رَفته،با بهره بُردن از فَرهنگِ سومِر کِشورهای ایلام درخاوَر،آکاد وسِپس بابِل در شمال به وُجود آمدند۰
سومِریها با دورترین سرزمینها مانندِ مِصر واِتوپیا داد وسِتد داشتند، ولی از وجودِ سرزمینهای اُروپائی آگاهی نداشتند
۰
مانندِ هَمهِ اِمپراتوری ها، سومِرآهسته آهسته به زَوال رفت۰برای نمونه دردورانِ پادشاهیِ «دَموزی» ایلام، کِشورِ خاوریِ سومِرکه بدیدهِ سومِریها وحشی بشمار میآمدند،به سُومِر یورش آورده، پَس از کُشتارِ بِسیار، معابِد آنان را خراب کردند۰
هَرچه کِشورهای ایلام درخاوروآکاد،وسِپس بابِل درشمال توانا ترمیشُدند سومِر نا توان تر میشُد
۰
قوانین سَختِ سومریها برعلیهِ شهروندانِ سامی نِژاد آهسته آهِسته نَرمترشد تا اینکه نه تنها شهروندانِ دَرِجهِ دوم میتوانِستند خواندن و نوشتن بیآموزند بلکه اِزدواجِ با آنها نیز آزاد گردید، به گونه ئیکه درسالهای ۱۷۵۰پیش از میلاد پادشاهِ سومِرمادَرَش آکادی بوده واین پادشاه دَستورداد که الِفبای سومِری درزبانِ آکادی پیاده شود وچون اوبا آکادیهاروابط بِسیارنَزدیک برقرارنموده بود سبب نیرومند شدنِ آکاد وآغازِ ناتوان شُدنِ سُومِر گردید۰
پَس ازچندی اِیلامی ها نیز الفبای سومِری را درزبانِ خود پیاده کردند
***۰
سَدها سال بعد که ایلام به اِمپراتوریِ پارس پیوست،کوروشِ بُزرگ اززبان والفبای آنان برای تماس با همسایگان اِستفاده مینمود
۰
پس ازسالهای۱۵۰۰پیش ازمیلاد سومِرمقامِ ابَر قُدرتیِ خودرا از دست داد۰ازسالهای ۱۴۰۰پیش ازمیلاد آب وهوای منطقه به دِگرگونی کشید به گونه ئی که درسالهای ۱۳۵۰سومِریها به کُلی آن سرزمین که هرسال بَخشی از آن زیرِ توفانِ شِن دَفن میگردید را تَرک کرده و، به گُفتهِ یک باستان شناسِ اِنگلیسی به نامِ«دَاونی»، به سوی خاورکوچ کرده و به پِسرعموهای ایرانیِ خود پیوستند
۰
بدیدهِ من کوچ کردنِ سومِری ها به فلاتِ ایران آغازِمخلوت شُدنِ دوفَرهنگِ برجِسته بوده است۰
ریشهِ واژهِ «اِنسان» درزبانِ پارسی، بدیدهِ من،از« پدرخُدای» سومری میباشد وهمچنین واژهِ «ننه» به چَمِ مادر که درهمهِ دایالُک های زبانهای ایرانی بکار بُرده میشود۰

با مَخلوت شُدنِ دو فَرهنگ، ملیونها خُدای سومِری مُردند وخُدایانِ ایرانی جای آنهاراگرفتند۰برجَسته ترین خدای ایرانیان «زُروان»بود۰
زُروان دو پِسرِ دوقُلو داشت به نامهای «اورمُزد» که خُدای صُلح،دوستی،راستی،و همهِ نیکی ها بود و«اَهریمن» که خُدای دروغ، کژی،جَنگ،ودیگر نا بسامانیها بود۰
ایرانیها، به مُرورِ زمان،خُدایانِ دیگری هم یافتند مانندِ میترا، آناهیتا،و«دیواها»۰این دیواها که از سوی دُشمنانشان هیولا تَلقی شُده بودند دراصل خُدایان بودند وریشه واژه اززبان لاتین که همان «دیتی» است میباشد۰
حال میدانیم که زُروان، اُرمُزد،اَهریمَن،میترا،آناهیتا،وهمهِ دیواها مُردند۰
دَرسرزمینهای دیگرمانند یونان؛«زِئوس»،نیرومندترین خُدا مُرد،دو برادرهایش «پوسیدُن»و«هادِس»هم مردند، دُختَرَش «آتینا»هم مُرد۰وهمچنین دیگر خُدانِ یونان مانندِ آپالو،هِرا،دیونوس،نایکی،و دیگران همگی مُردند۰دَه ها خدایانِ رومی ها نیز سَر به نیست شُدند ولی تا کنون هیچ کِشورویا تیره ئی ازبازماندگانِ آن مِختَرعانِ آن خُدایان که با کُشت و کُشتار هایشان د ُنیا را پُرازآشوب کرده وزندگی را بَر مردمِ جهان تَلخ و دُشوار نموده اند مَسعولیت به گردن نگِرفتند و تنها به «مِتولوژی» بودنِ آن اعتراف کردند۰
اکنون تنها دو خُدا«یهوه والله» بجای مانده اند که باید کُشته شوند تا مَردُمِ جهان بتوانند درصُلح و آشتی زِندگی کنند۰
خُدادَرهیچ کُجا وجود ندارد مگردرمغزِانسانها. اگرهمهِ مردمِ جهان اِمروز بمیرند، خُدا نیزخواهد مُرد۰
اگرپُرسشی دربارهِ فَرهنگِ سومِری ها دارید خواهشمندم درمیان گُزارید، تا آنجا که میدانم، پاسُخ خواهم داد
۰۰